از جلوی مسجد نرسیده به میدون رد شدم. حدود چند روز مانده که جلوی در بسته اش اون قدر شلوغ بشه که جای سوزن انداختن نباشه. من خیلی این شبو دوست دارم البته نیمه شبه" از ساعت دوازده تا قبل اذون صبح" نمی دونم کار فرهنگیه... تاریخیه... مذهبیه...؟ اینو چند سال پیش شنیدم که اگه آخر ماه صفر بری و در هفتا مسجد ودربزنی و به پیامبر (ص) مژده تموم شدن محرم و صفرو بدی تا سال بعد همون موقع حاجت می گیری. باید اومد و دید چه تیپها چه قیافه ها ...چه دری میزنن! چه شمعی پشت درها روشن میکنن! واین پسرهای فشن مو سیخ سیخی! چه اشکی میریزن و چه جو ری به در مسجد می چسبن...! از شیرینی و شکلاتایی که پخش میشه میشه یه قنادی زد. از این جهت میگم دوست دارم: چون شبیه که همه امید دارن وشادن و نه این که خودم حاجت نگرفته باشم.
البته از قیافه ی مردهای خواب آلودی که به زور کسی اومدن وپشت فرمون چرت می زنن نمیشه نگفت و معلوم نیست چند تا مسجد دیگه مونده...
اگه حاجت نگیرم پای تو!
ReplyDeletekhorafat nist??!?
ReplyDelete! به جاویدان
ReplyDeleteبزار از راه برسی بعد بتوپ
شاید!
نشد دیگه... یا یک کاری رو قبول داری یا نه نداری.
ReplyDeleteکارهای ما باورهای ماست.
منم در زدم...!
ReplyDelete