Saturday, April 24, 2010

عنوان و بیخیال

عنوان و بی خیال  اینو که میگم بچسب
البته خیلی ها گفتن اما منم میگم
گاهی اوقات نرسیدن به بعضی از خواسته ها ته خوشبختیه:)
فقط باید باور کنی...

Wednesday, April 21, 2010

ا.....

من تازه فهمیدم بیکاری جدیدا این جوری معنا میشه:
2 ساعت کار در هفته....
وای خدایا.... 


*به برچسب نگاه نکنید!گریه داره...

روش پیشگیری از زلزله قریب الوقوع تهران کشف شد!!!

Saturday, April 10, 2010

شعر2


هر که دلارام دید از دلش آرام رفت



چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت







یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم



پرده برانداختی کار به اتمام رفت







ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت



سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت







مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق



خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت







عارف مجموع را در پس دیوار صبر



طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت







گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی



حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت







هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت



آخر عمر از جهان چون برود خام رفت







ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان



راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت







همت سعدی به عشق میل نکردی ولی



می چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت

شعر 1




آنجا كه عشق



غزل نيست



كه حماسه ئي است،



هر چيز را



صورت حال باژگونه خواهد بود:



زندان باغ آزاده مردم است



و شكنجه و تازيانه و زنجير



در وهني به ساحت آدمي



كه معيار ارزش هاي اوست



كشتار تقدس و زهد است و مرگ زندگي ست.



و آن كه چوبه ي دار را بيالايد



با مرگي شايسته ي پاكان



به جاودانه گان



پيوسته است



آن جا كه عشق

غزل نه



حماسه است



هر چيز را صورت حال باژگونه



خواهد بود:





رسوايي شهامت است و



سكوت و تحمل



ناتواني



از شهري سخن مي گويم كه در آن شهر خدائيد



ديري با من سخن به درشتي گفتيد،



خود آبا به دو حرف تاب تان هست؟



تاب تان هست؟





احمد شاملو